English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6138 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adaptation kit U جعبه ابزار تطبیق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adaptation kit U جعبه وسایل تطبیق دهنده
toolbox U جعبه ابزار
tool boxes U جعبه ابزار
tool box U جعبه ابزار
tool kit U جعبه ابزار
workbox U جعبه ابزار
tool kits U جعبه ابزار
box section bed U جعبه ماشینهای ابزار
chest set U جعبه ابزار سینه بند
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
containers U جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container U جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
magazine U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazines U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
limber chest U جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
tool U دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
box pass U جعبه کالیبر جعبه پاس
control equipment U ابزار وارسی ابزار پایش
modification kit U جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
comparisons U تطبیق
comparison U تطبیق
adjustment U تطبیق
harmony U تطبیق
adjustments U تطبیق
harmonies U تطبیق
conformation U تطبیق
check U تطبیق
match U تطبیق
adaptation U تطبیق
collation U تطبیق
confirmation U تطبیق
collations U تطبیق
matching U تطبیق
checks U تطبیق
checked U تطبیق
matches U تطبیق
accommodating U تطبیق
adaptations U تطبیق
jibing U تطبیق کردن
maladjustment U عدم تطبیق
jibes U تطبیق کردن
jibed U تطبیق کردن
compare with U تطبیق کردن
accommodate U تطبیق نمودن
jibe U تطبیق کردن
maladjustments U عدم تطبیق
certificate of compliance U گواهی تطبیق
comparisons U تطبیق سنجش
inapplicable U تطبیق نکردنی
adaption U تطبیق اقتباس
adjusability U قابلیت تطبیق
match U تطبیق تطابق
matches U تطبیق تطابق
accommodate U تطبیق دادن
accommodated U تطبیق نمودن
accommodated U تطبیق دادن
accommodates U تطبیق نمودن
accommodates U تطبیق دادن
reconcile U تطبیق کردن
reconciles U تطبیق کردن
reconciling U تطبیق کردن
stock adjustment U تطبیق موجودی
identification U تطبیق تمیز
conform U تطبیق کردن
comparison U تطبیق سنجش
gibes U تطبیق کردن
adapter U تطبیق کننده
adapter U تطبیق دهنده
matched U تطبیق یافته
coincidences U تطبیق برخورد
coincidence U تطبیق برخورد
adjust U تطبیق دادن
adjusting U تطبیق دادن
adjusts U تطبیق دادن
conforms U تطبیق کردن
conforming U تطبیق کردن
conformed U تطبیق کردن
reconcilement U التیام تطبیق
template matching U تطبیق الگوها
completeness check U تطبیق کامل
verification U وارسی تطبیق
check U تطبیق کردن
adjustments U تنظیم تطبیق
fire support coordination U تطبیق اتش
dark adaptation U تطبیق با تاریکی
concordance U تطبیق نامه
concordances U تطبیق نامه
accommodation U تطبیق موافقت
collation U تطبیق دستخط ها
collations U تطبیق دستخط ها
alignment U تطبیق دادن
fire coordination U تطبیق اتش
accommodations U تطبیق موافقت
versatility U تطبیق پذیری
adapted U تطبیق شده
coordinator U تطبیق کننده
adaptation U تطبیق اقتباس
adaptations U تطبیق اقتباس
alignments U تطبیق دادن
adjustable U قابل تطبیق
accomodate U تطبیق کردن
checked U تطبیق کردن
checks U تطبیق کردن
adapter arbor U میله تطبیق دهنده
application of low to instances U تطبیق قانون با موارد
adaptive U قابل تطبیق توافقی
adapter bearing U یاطاقان تطبیق دهنده
adaptors U تطبیق دهنده ماسوره
adapter sleeve U پوسته تطبیق دهنده
adapter flange U فلانژ تطبیق دهنده
adapter booster U غلاف تطبیق دهنده
irreconcilable U غیر قابل تطبیق
adapter boards U برد تطبیق دهنده
impedance comparator U تطبیق دهنده امپدانس
idealization U تطبیق یا تطابق با تصور
adapter toolholder U ابزارگیر تطبیق دهنده
channel adapter U تطبیق دهنده کانال
inventory reconciliation U تطبیق اسناد موجودی
acoustic coupler U تطبیق دهنده صوتی
adapters U تطبیق دهنده ماسوره
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
adaptor U تطبیق دهنده ماسوره
inapplicability U عدم تناسب یا تطبیق
fire support coordinator U تطبیق دهنده اتشها
orients U روانه کردن تطبیق دادن
sliding scale U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
reconcilability U التیام پذیری قابلیت تطبیق
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
sliding scales U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
versatile U چندسو گرد تطبیق پذیر
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orient U روانه کردن تطبیق دادن
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
harmonist U موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
agriology U مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
time chart U جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
coordination U تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
homing adaptor U تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
kit U جعبه
cage U جعبه
chests U جعبه
chest U جعبه
case U جعبه
boxes U جعبه
cages U جعبه
box U جعبه
hot bus bar U جعبه
drawer U جعبه
drawers U جعبه
hutch U جعبه
hutches U جعبه
kits U جعبه
air box U جعبه دم
cases U جعبه
box pass U جعبه رخ ده
incasement U جعبه
chest set U جعبه
cist U جعبه
implement U ابزار
carpenter's rule U خط کش [ابزار]
implemented U ابزار
tools U ابزار
instrumentation U ابزار
locking device U ابزار
instrument U ابزار
implementing U ابزار
doodads U ابزار
implements U ابزار
gadget U ابزار
hardware U ابزار
yard stick U خط کش [ابزار]
folding ruler U خط کش [ابزار]
device U ابزار
devices U ابزار
yardstick U خط کش [ابزار]
folding meter stick U خط کش [ابزار]
doodad U ابزار
double meter stick [American] U خط کش [ابزار]
folding rule U خط کش [ابزار]
tool U ابزار
gadgets U ابزار
splice box U جعبه تقسیم
crankcase U جعبه کارتر
Recent search history Forum search
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1plastic safe
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com